گویا دلیل رفت و آمد مامانش این بوده که میخواسته منو با خودش ببره بیرون
دیده بهش توجهی نکردم گذاشته رفته
اولش گفتم کاش می رفتم
بعد فهمیدم رفته خونه برادر زاده هاش ینی دختر داییای ایشون
که یه سری از دختر داییاش ماهن
یه سریا گرگن این رفته بود پیش این گرگا
که من ازشون متنفرم اونا هم از من
خدارروشکر کردم که گول نخوردم باهاش برم بیرون
البته ما زیاد دوتایی میریم بیرون ولی خب گاهی میبره خونه این عفریته ها خوشم نمیاد
خلاصه بعد خودش اومد بهش محل ندادم
گفت چرا بیحالی میخوای فلان کارو کنیم یا فلان کارو (کارایی که میدون منو خوشحال میکنه)
گفتم نه
بعدشم پا پیچ شد که چته
منم عرعر ینی تو نمیدونی؟؟؟
خلاصه دلیلشو گفتم و اونم الکی توجیه میکرد گفتم باشه تو درست میگی
حوصله چرت و پرت شنیدن نداشتم یک شوخی کرد و حرف زد آشتی کردیم
من چقدر دل رحمم با کارایی که این دو روز انجام داد باز بخشیدمش
دوستش نامزد کرده بود به شوخی گفتم ببین دوستت عکس دوتایی گذاشته استوری
تو چرا نمیزاری باید بزاری زیرش بنویسی همسرم تاج سرم به شوخی یه حرفی زد خیلی ناراحتم کرد
دوباره چص کردم بعد دیدم بیشعوره چیکارش میشه کرد؟
هی قهر کنم خودمو عصبی کنم که چی؟
عوضش تو موقعیت مشابه قهوه ایش میکنم؟هوم بهتر نیست؟
دیگه از اون حالت بیحالی خارج شدم
و شام پیتزای مرغ کریسپی درست کردم
خیلی خوشمزه شد بخدا من تو این خونه دارم حیف میشم
هعی
رفتیم خونه داییش بعدشم خالشو رسوندیم و اومدیم خونه
فردا باید کلی درس بخونم بعدش برم پیش مامانم چون شب از یه تایمی به بعد برق میره
و من درس دارم دلمم واسه مامانم تنگ شده
برم یه استوری بزارم واسه بابام دماغش بسوزه
من خانوادمو با دنیا عوض نمیکنم
با این طرز برخورد و شوخیای بی مزه و حرفای حساب نشده فقط خودشو از چشمم میندازه
هیچ وقت نمیتونه مثل خانوادم بشه برام
انقدر که ناراحتم میکنه حالمو بد میکنه مغرور قهر میکنه
بیشتر از اینکه دوسش داشته باشم رو مخمه
ولی خب شوهرمه دیگه دوست پسر نیست کات کنم تموم شه
دردسره
بعدشم همه زندگیای متاهلی همینن
چیکار میشه کرد
نه که خوبی نداشته باشه ها داره کمم نیستن
ولی خب خیلی حرصم میده اصلا وقت نمیکنم از خوبیاش بگم
انقدر که در حال حرص دادن منه
ولی من براش جبران میکنم
جواب های هویه
آره عزیزم
بد دارم هوس چیزای مختلف میکنم نکنه حاملم؟
آخه حامله هم باشم نهایت نهایتش دو هفته
زنی که دو هفته حامله اس هوس میکنه آخه؟
🍀Tags:
او#
اندر احوالات وی#
مادرش